پدر

23 مِی 2008

بعد از من سعی کن علاوه بر پدر، مادر خوبی هم برای دخترت باشی پسرم

نگاه درویشان

19 مِی 2008

نگاه‌شان را هم که بر زمین نمی‌اندازند این درویشان

پلیس‌ها

18 مِی 2008

اگه آدم مهمی نبود پس چرا این همه پلیس دنبال‌اش بودن؟

کشتی

18 مِی 2008

یه نفر هفته‌ی پیش توی این کشتی مرده

بیست ساله

17 مِی 2008

اه! خسته شدم از بس به‌تون گفتم تا بیست سال آینده باید به کجا برسیم! کله پوکای خر

معلم

15 مِی 2008

پس خوب گوش کن ببین چی می‌گم آق معلم!

یک مرد، یک صدا

15 مِی 2008

تو خودت به‌تر می‌دونی، که این مرد برای من چیزی بیش‌تر از یک صدا نیست

زیبای خفته

12 مِی 2008

می‌دانم تو،
این‌چنین که در میان بازوان من کشیده شده‌ای
در بستر آرام و تاریک رهایی می‌خوابی

– Gerar de Diego

مرد آرزوها

12 مِی 2008

تو می‌تونستی به‌ترین مردی که تو زندگی‌ام دیده‌ام باقی بمونی. حالا برو

هوای ابری

9 مِی 2008

هوا که ابری نیست نماز بارون برای چی می‌خونی؟

دوستی با آدم‌ها

4 مِی 2008

یه دقیقه صبر کن الان به‌ت نشون می‌دم چه‌طور همه‌ی آدم‌ها رُ به یه اندازه دوست داشته باشی

فریب

4 مِی 2008

قضیه خیلی ساده‌تر از اون چیزیه که فکر می‌کردیم
همه‌ی ما فریب خوردیم
فریب سادگی خودمون رُ
و سادگی دیگران

خراسان

4 مِی 2008

او یک دو رگه
از اهالی خراسان بود

اندیشه‌ی پلید

4 مِی 2008

شاشیدم تو کله‌ی گور سگ بابای هر چه اندیشه‌ی پلید

بی‌گناه

2 مِی 2008

مگه من چی‌کار کردم…
من که با کسی کاری نداشتم

فریبا

1 مِی 2008

شاید به قیافه‌ام نیاد اما من هیچ‌وقت گول نمی‌خورم

یخ

30 آوریل 2008

اگه یخ‌هات رو نتونستی جایی بفروشی بده خودم برات یه جوری تا فردا آب‌شون می‌کنم

بازی

28 آوریل 2008

وقتی می‌دونه اینا همه‌اش یه بازیه، راحت‌تر خنده‌ات می‌گیره

دوغ

28 آوریل 2008

هرکی از دوغ من خورده خودش بگه کاری‌اش ندارم

لگن

28 آوریل 2008

من تا حالا هف هش بار لگن‌ام در رفته، ان‌قَدَر سخته…